کیان جونکیان جون، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

شازده کوچولو

آخرین دلنوشته 92

سلام عزیز دل مامان این آخرین پست امساله که برات میزارم بالاخره امسالم داره تموم میشه الان که دارم برات می نویسم دلم برات خیلی تنگه و خیلی بهت نیاز دارم . آدم یه موقع هایی دلش می خواد کسی رو داشته باشه فقط برای خودش تا فقط توی بغلش بگیردش و آروم بشه . با اینکه امسال اتفاقای خوبی تو زندگیمون افتاد (خونه و ماشین خریدیم موقعیت شغلی من و بابایی بهتر شد زمین شرکتمونو گرفتیم) اما بازم برای من سال دوست داشتنی نبود و همش می گفتم کی امسال تموم می شه و این روزای آخرم که با تمام قوا داره بهم فشار میاره ولی امیدوارم سال جدید خیلی خوب و دوست داشتنی  باشه و میدونم با اومدن تو دیگه هیچ کس و هیچ چیزی برام مهم نیست و دیگه هیچ کسی نمی تونه دلمو بشکنه جو...
27 اسفند 1392

یه عالمه اتفاق

سلام عشقم منو ببخش که اینقدر دیر برات نوشتم راستش این مدتی که نبودم هزار تا اتفاق افتاده که برات توضیح می دم دو بار اومدم و اتفاقارو برات نوشتم و موقع آپ کردن کامپیوترم می ترکید و آپ نمی شد تو این دو ماه  کارهای شرکت و وام شرکت خودمون و زندگی از یه طرف و رفتن مامان و بابای من به مکه از طرفی دیگه باعث شلوغی و گرفتاری من شده بود مامان و بابای من 22 بهمن رفتن مکه و سوم اسفندم برگشتن دلم خییییییییییییییلی برای مامانم تنگ شده بود و احساس غم داشتم اون موقع فهمیدم که نبود پدر و مادر چقدر زجر آورره خدا به کسایی که پدر و مادرشونو از دست دادن صبر بده توی این مدت مکه و  قبل و هم بعد همه کارها رو دوش من و باباجون و خاله فرشته بود واقعا هم...
25 اسفند 1392
1